گزارش

در اردیبهشت ۱۳۸۸ درست یادم نمی یاد که چند اردیبهشت بود یک جلسه شناخت نمایش نامه نویسی برگزار شد با حضور آقای خسر حکیم رابط که من چند تا مطلب خوب را از آن یاد گرفتم:


1- نمایش از تضاد و اختلاف پیش می آید،تئاتر جنگ و دعوا نیست .کشمکش آرام است کشمکش جنگ نیست.


2- خیلی فرق است که شخصیت من را، راه ببرد یا من آن را، راه ببرم.


3-وقتی می گوییم دزدی کلیشه ای ما را می برد به دزدی یعنی اینکه کلیشه ان کار را می کند ،خلاقیت آم است که بر خلاف کلیشه انجام شود یعنی یکی را انتخاب کنیم که دزدی به آن نمی آید.


4-شروع با شخصیتیعنی یک آدم جالبی را می بینیم که رفتار جالبی هم دارد و بعد می گوییم می توانیم روی آن چیزی بنویسیم ، وقتی یک آدم جالب را می بینیم و می خواهیم روی او چیزی بنویسیم شخصیت به تنهایی کافی نیست باید یک کاری کنیم که آن خودش را عرضه کند.باید در موقعیت قرارش دهیم انسان در موقعیت انسانیت خود را نشان می دهد . در دوراهی است که انسانیت معلوم می شود .


5-تجربه ی رنج را اگر ندیده باشی هنرمند نمی شوی.


6-این خیلی بده که می گوییم کلاه خودت را بگیر تو چکار دیگران داری،در صورتی که تمام کار های ما آدم ها به هم ربط دارد.


وضعیت نمایشی:

7-وضعیت نمایشی وضعیتی است که تبدیل حادثه و بحث شودیعنی که وقتی من دارم را رفتن یک فردی را نگاه می کنم هیچ وضعیتی پیش نمی آید اما اگر آن فردی که دارد راه می رود نابینا باشد من منتظرم که شاید حالا یک اتفاقی پیش بیاید.


8-بیشتر نمایش هایی که می خوانیم می بینیم سطحی است. خوب چرا سطحی است؟مثال:من به یکی می گم ممکنه قلمتون رو به من بدهید و آن فرد قلم رو می دهد و هیچ اتفاقی هم پیش نمی آید .اما حالا من می گم قلمتون رو ممکنه به من بدهید و فرد می گوید من قلمم را به هرکسی نمی دم. در اینجا یک ذهنیت پیش میاد هم ذهنیت و هم شناخت بیشتری از فرد پیدا می کنیم و همین طور با بحث کردن ذهنیت پیش میاد،این پرگویی یا زیاده گویی نیست این پر ذهنی بودن است.


9-اگر در نوشتن کاری کنیم که برای خواننده غیر منتظره باشدکه تصورش هم نمی کرد اینجاست که جالب می شود.


10- مهم نیست چه می گوییم مهم این است که چطوری می گوییم.

        

            هنرمند آدم تازه بینی است                   هنرمند تازگی زندگی را می بیند

                                                                                    نانوک

عشق

عشق درخشن ترین ستاره ی آسمان درون وجود توست.

ستارگان آسمان بیرون در مقایسه با آن هیچ اند.

ستارگان بیرون بسیار زیبا هستند ام هیچ چیزی با ستارگان درون قابل مقایسه نیست.

و در دنیای درون،عشق درخشان ترین ستاره یا همان خورشید است!

عشق،جان دنیای درون،سرچشمه ی حیات آن است.

به درون برو و عشق را پیدا کن.

وقتی که پیدایش کردی،نثارش کن.ضیافتی برپا کن.

                                                                                            اثرs